loading...
๑۩۞۩๑ اتاق خلوت دختران ๑۩۞۩๑
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
عکسهایی از مهراوه شریفی نیا - بدون روسری (دختر محمدرضا شریفی نیا ) برای اعضا 11 4620 lrig
تنها راه ادب کردن دختراا 8 2410 maryamjoon
شکنجه وحشتناک نوعروس نوجوان + عکس(+۱۸) 9 4167 ewq
بی ادبی یه دختر..... 13 3110 zaaf74
اینم یه ضد حال به دخملا .....!!! 6 1806 zaaf74
ﭼـﺮﺍ ﻓـﮑـــﺮ ﻣﯽ ﮐـﻨـﯽ 1 506 zaaf74
حرف دل 1 542 zaaf74
شهوت 14 4984 zaaf74
فرق دختر هرزه با پسر زرنگ!!!!!!!!!!!!!! 15 3640 zaaf74
خدا چرا دل من و شکستن؟! :16: 1 626 ava
عشق چیست؟ 1 620 ava
فقط خدا می داند که چقدر دلم برایت ضعف می رود 1 573 ava
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟ 1 543 ava
دوباره دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 537 ava
دیدی گفتم؟ که یه روز پر میکشی تو هوام؟ 1 580 ava
من و تو 1 533 ava
داستان یه پسر و یه دختر در حال آرزو کردن 1 954 ava
وقتی دلم شکست................. 1 558 ava
نامه یک دختر به همسر آینده اش!! 1 839 ava
کی دامنه.TK میخواد به من اطلاع بده تا براش درست کنم 0 464 alone
آخه تا کی انتظار؟؟؟؟ 0 438 alone
گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات 0 410 alone
قصه ما به سر رسید 0 467 alone
آرزوت چیه؟ 0 501 alone
وقتی مرا... 0 461 alone
admin بازدید : 179 چهارشنبه 02 مرداد 1392 نظرات (0)

13-1-1391%5CIMAGE634688997469432675.jpg

 

دلم به حال پسرك سوخت كه وقتي گفتم

كفشهايم راخوب واكس بزن.

گفت:خاطرت جمع،

مثل سرنوشتم برايت سياهش ميكنم..!


 
admin بازدید : 189 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (1)

مادر هفت خط

مادری برای دیدن پسرش مسعود ، مدتی را به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا زندگی می کرد . مادر متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر به نام جسيكا دوست شده . او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد . مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : من می دانم که شما چه فکری در رابطه با ما می كنيد اما من به شما اطمینان می دهم که من و جسيكا فقط هم اتاقی هستیم . حدود یک هفته بعد مادر وی  به تهران بازگشت . جسیکا پیش مسعود آمد و گفت : از وقتی که مادرت از اینجا رفته قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟ مسعود هم در جواب گفت: خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد . او در ایمیل خود نوشت : مادر عزیزم، من نمیگم که شما قندان را از خانه من برداشته اید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده . چند روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود :

 پسر عزیزم من نمیگم تو کنار جسیکا می خوابی! و در ضـــمن نمی گم که تو کنارش نمی خوابی ، اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید  .... حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود .

admin بازدید : 252 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (0)
شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید…

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان  نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …
علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.


admin بازدید : 338 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (0)

گفتـــ فحشا کجا آید پدید؟؟؟

.

گفتمش در کوچه های بی شهید...

.

.

s35r0edehh7uwuj5rwy.jpg
.

ای شهید چرا بست نشستــــه ای؟؟؟

 

 

 

چرا سر در گریبانی؟؟؟

 

 

 

فدای این حیای تو ای شهیـــــــــد


 

چه عارفانه خدایی شدید ...و چه جاهلانه باختیم...


بابی انت . وامی...

.

admin بازدید : 305 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)


به گزارش روزگارنو، پس از این که ماشینی، در یکی از شهرهای چین، سگ ماده ای را زیر گرفت، همسرش  از او مراقبت کرد و بوییدش بلکه از جا برخیزد؛ گویی  دل او چیزی را که به چشم سر دیده بود، پذیرا نمی شد. او تا 6 ساعت حاضر نشد سگ ماده را رها کند.
شیائو وو، که در آن خیابان قصابی دارد، می گوید: "او تمام روز را در آنجا ماند و تلاش می کرد تا او را از خواب بیدار کند و بسیار وی را می بویید و لمس می کرد و گاه در آغوشش می گرفت و گونه هایش تر می شد!
admin بازدید : 408 شنبه 11 آذر 1391 نظرات (0)

 

شرف و آبرو هم سرشون میشه
به نامحرم و ناموس مردم که اصلاً نگاه نمیکنن
کلاً مدیونین اگر فکر کنید که غیرت ندارن...

 

 

 

 

admin بازدید : 219 شنبه 11 آذر 1391 نظرات (0)

بوی گندم مال من،هر چی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من،هر چی می کارم مال تو

 

 

 

admin بازدید : 362 پنجشنبه 09 آذر 1391 نظرات (1)

اخیرا در فضای مجازی عکسی منتشر شده که در آن عکاس بی رحم در حال عکاسی از کشته شدن کودک فقیر آفریقایی به وسیله یک مار پیتون است.

واقعا چرا یک عکاس باید جان یک انسان را فدای عکس کند؟؟؟!!


تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 492
  • کل نظرات : 184
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 556
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 108
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 124
  • بازدید ماه : 203
  • بازدید سال : 3,452
  • بازدید کلی : 469,716