در خبرها خواندیم که ح. ق.، ۵۰ ساله و نفر سوم سفارت ایران در برزیل، به اتهام آزار جنسی نوجوانان در یک استخر مختلط دستگیر شد:
به گزارش وال استریت ژورنال، شاهدان واقعه در استخر به پلیس گفتهاند که این مرد (دیپلمات ایرانی) مدام زیر آب رفته و در حالی که وانمود میکرده شنا میکند، پاها و “اندام خصوصی” این دختران را که بین ۹ تا ۱۶ سال سن دارند، لمس میکرده است. بنا به گفتهی این شاهدان، برخی از دخترها وحشتزده جیغ کشیده و از استخر بیرون آمدهاند.
وزارت خارجه برزیل ابراز تاسف کرده و گفته موضوع را پیگیری می کند، آقای مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران هم طبق معمول تکذیب کرده و گفته هیچ هم اینطور نیست و آقای ح. ق. دارای سوابق روشنی است و این وصله ها به ایشان نمی چسبد.
اما از همه شگفت انگیزتر، واکنش سفارت ایران در برزیل است:
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در پی بازداشت موقت یک دیپلمات ایرانی به اتهام آزار و اذیت جنسی چند دختر نوجوان در استخری واقع در شهر برازیلیا، پایتخت برزیل، سفارت جمهوری اسلامی ایران طی بیانیهای این گزارشها را “نادرست” و ناشی از “اختلافات فرهنگی” دانسته است.
خیلی روی این “اختلافات فرهنگی” فکر کردم. یعنی مثل خوره افتاده بود به جانم که چگونه می شود اتهام آزار جنسی را به “اختلافات فرهنگی” ربط داد. در نهایت آنچه دستگیرم شد این بود… یعنی تنها ربطی که من به ذهنم رسید این بود:
در فرهنگ ما، اگر دختری زیبا در خیابان راه برود، مردها به او متلک می گویند. اگر “لَوَندی” کند، ممکن است دنبالش راه بیافتند و برایش بوق هم بزنند. اگر جایی از بدنش دیده شود، حتما آقایان حق دارند که به “اندام خصوصی اش” هم دست بزنند. در فرهنگ برزیلی، اینطور نیست و چون آقای دیپلمات ایرانی از این اختلاف فرهنگی باخبر نبوده، سوء تفاهم پیش آمده و آن شده است که دیدیم!
الحمدلله در مملکت ما از این داستان ها کم نیست: مردانی که تا زنی در تاکسی، از روی ناچاری، کنارشان می نشیند، خود را به وی می چسبانند؛ پسرانی که تا دختری را در خیابان می بینند همه اعضای بدنشان سست می شود و نهایت لذتشان این است که یک متلک بار دختر کنند! بچه مایه دارهایی که کارشان این است که در خیابان “ایران زمین” و خیابان های مشابه، با ماشین بابا بچرخند و مخ زنی کنند. و مردانی که در سن پدربزرگ من و شما، توی چت روم ها می گردند تا شارژ موبایل بدهند و وب بگیرند!!
دیپلمات و پلیس و قاضی هم از همین مردم مستضعف هستند. از آسمان که نیامده اند (هرچند خودشان ادعا می کنند که از آسمان آمده اند). روایت خانه عفاف کرج و آن قاضی باحال، حکایت سردار رضا.ز.، فرمانده سابق… در جریان اجرای طرح امنیت اجتماعی، و بالاخره قصه دیپلمات عزیز ایرانی در برزیل، همگی در ادامه ی همان داستان مردان خوش غیرتِ کوچه و خیابان، قابل توجیه است.
یادش به خیر، دوستی می گفت وقتی به مشهد می رویم گاهی باید جلوی چشم زن و بچه مان را بگیریم. چون بعضی از زائران از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس با همان لباس دراز عربی (و بدون لباس زیر)، می نشینند و پاهایشان را هم باز می کنند…!!
دوست دیگری که چند سال در عربستان سعودی کار کرده بود، می گفت خیلی از مردانِ آنجا، از نظر شهوت و فقر فرهنگی، غیرقابل تحمل هستند.
واقعا دوست دارم بدانم الان شهروندان برزیلی درباره ما ایرانیان چه می گویند؟ “دیپلمات ۵۰ ساله شان با دخترهای ۹ تا ۱۶ ساله…!!” واقعا خجالت کشیدم.
اگر خردمند باشیم و خردمندانه بیاندیشیم، باید این درد را از ریشه درمان کنیم. مشکل فرهنگی داریم و درمانش نزد جامعه شناسان و فرهنگ شناسان است.
منبع